خاطره ای از فاطمه بنی اسدی دختر ارشد شهید غلامرضا بنی اسدی موضوع خاطره : کمک به همسایه مستحق به صورت گمنام( که البته لو رفت!) حدودا ۱۰ سال سن سن داشتم سال(۱۳۶۳) روزی پدرم از ورودی منزل مان با روحیه با نشاط و شادابی وارد شدند و بعد از بغل کردن و نوازش کردن … ادامه خواندن خاطرات شهید غلامرضا بنی اسدی
برای جاسازی نوشته، این نشانی را در سایت وردپرسی خود قرار دهید.
برای جاسازی این نوشته، این کد را در سایت خود قرار دهید.